مهاجران چه چیزهایی را از دست خواهند داد؟
عاطفه درودیان
در یک کلام مهاجرت اغلب منجر به از دست رفتن منزلت اجتماعی افراد میشود. در اثر مهاجرت ارزش پول، تحصیلات، تجربه و روابط اجتماعی افراد به شدت افت میکند. بسیاری از افرادی که در ایران به دلیل برخورداری از تحصیلات بالا، شغل متناسبِ با تحصیلات، درآمد خوب و روابط اجتماعی باارزش موقعیت اجتماعی بالایی را به خود اختصاص داده بودند، با مهاجرت به کشوری خارجی تمامی آنچه داشتهاند را از دست داده و برای گذاران زندگی به کارهای سطح پایین مشغول میشوند.
آمنه که ارتباط نزدیکی با اقوامش در خارج از ایران دارد میگوید: «دختر عمهام زن بسیار باهوش بااستعدادی بود. در دانشگاه علوم آزمایشگاهی خوانده بود و شغل خوبی هم داشت. اما در سوئد مدرکش را قبول نکردند. او حالا بیکار شده و با حقوق ناچیزی که از دولت میگیرد زندگی خودش و بچههایش را اداره میکند. تازه از ایران هم برایش پول میفرستند.»
و این همه در حالی است که در تحلیلهای جامعهشناختی باید میان نقش اجتماعی فرد و پایگاه او هماهنگی وجود داشته باشد. بدین معنا فرد باید با نقش اجتماعی خود احساس راحتی کند و خود را شایسته آن بداند و در صورت عدم تطابق و تعارض فرد با نقش اجتماعیاش بروز نارضایتی، اضطراب و تنش روانی طبیعی خواهد بود.
از سوی دیگر پس از مهاجرت نظام اخلاقی فرد نیز دچار چالشهای جدی خواهد شد. در حقیقت عزیمت از کشوری به کشور دیگر تنها تغییر محیط جغرافیایی نیست بلکه تغییر در محیط فرهنگی نیز به شمار میرود. این مسئله به خصوص در مورد دختران و زنان اهمیت بیشتری مییابد. هدف اصلی جامعه میزبان بیشتر همرنگ کردن مهاجران با فرهنگ غالب است تا برعکس. ضمن آنکه فرد مهاجر احتمالا به تنهایی سفر کرده و به وسیله خیل عظیمی از جمعیت کشور میزبان که سبک زندگی متفاوتی دارند احاطه شده است.
علاوه بر این مهاجرت بینالمللی تقریبا همیشه از کشورهای توسعه نیافته به جوامع توسعه یافته که از فرهنگی با قدرت اثرگذاری و جذب بیشتر برخوردارند صورت میگیرند و مهاجران اغلب خود را در مواجه با فرهنگی پرزرق و برق، قدرتمند، جذاب و آزادتر مییابند. همه این موارد فرایند جذب و هضم فرهنگی مهاجران را در فرهنگ میزبان تسریع میکند و باورها و چارچوبهای اخلاقی پیشین آنان را سست میکند.
همانطور که گفتیم تغییر در نظام اخلاقی مهاجران و چالشهای پیرامون آن در ابتدا همه توجهات را به وضعیت دختران در مهاجرت جلب میکند. جوامع شرقی معمولا بیشترین چارچوبهای اخلاقی را برای زنان و دختران درنظر میگیرند و از اینرو مهاجرتِ دختران از سرزمینهای شرقی به جوامع غربی، بیشترین حساسیتها را ایجاد میکند.
فرهنگ ایرانی به کمتر مسئلهای به اندازهی مسئله عفت و نجابت زن حساسیت نشان میدهد و از آنجا که زندگی در غرب میتواند باورها و چارچوبهای اخلاقی زنان و دختران را نسبت به رابطه با جنس مخالف و وفاداریهای خانوادگی تغییر دهد، به مسئلهای آسیبزا بدل میشود.
یک وکیل ایرانی مقیم کانادا در این مورد میگوید: «یکی از آشنایان من که یک اصفهانی زبل است، به کانادا آمد تا ببیند وضع از چه قرار است و ارزیابی کند که مهاجرت بکند یا نه. پس از یک ماهونیم به ایران برگشت و برداشت خود را اینگونه خلاصه کرد: نمیخواهم بیایم به اینجا زن و بچهام را از دست بدهم.»
تغییر در سطح دینداری نیز از جمله اثرات احتمالی مهاجرت است. مهاجرت احساسات مذهبی را کمرنگ میکند و التزام فرد را به مناسک و شعائر مذهبی سست میکند. اگرچه ایمان و دینداری امری درونی به نظر میرسد اما به شدت با شرایط زندگی اجتماعی افراد مرتبط است. به طور طبیعی وقتی فردی در محیط پیرامونش اثری از الزامات و قواعد مذهبی خود نشانی نمیبیند، از نظر عاطفی نسبت به آنها سرد میشود.
دکتر دشتی که کتابفروشی کوچکی در ونکور دارد در این مورد میگوید: «بعضی میآیند در اینجا مسیحی میشوند یا به دراویش علیاللهی روی میآورند. چند وقت پیش خانمی آمده بود آدرس زرتشتیهای را از من میخواست. پرسیدم: برای چه میخواهی؟ گفت می خواهم زرتشتی شوم. …. معلوم است که ایرانی در غربت میخواهد به چیزی چنگ بزند تا خلاءها و نیازهای روانی برآورده نشده ناشی از مهاجرت را پر کند.»
همه آنچه گفته شود دلالت بر اهمیت استرسهای روانی و فرهنگی شدیدی دارد که پس از مهاجرت دامنگیر فرد میشود و ممکن است او را در دام تنهایی، افسردگی، اضطراب و پوچانگاری گرفتار کند. در نتیجه مهاجرت، نظم سابق و هنجارهای فرهنگی پیشین غالبا فرو میپاشند و افراد خود را در میان دگرگونیها گم میکنند. در سطح اجتماعی الگوهای اقتدار قبلی، احترام متقابل و آرامش دیگر تداومی ندارد و در سطح فردی احساس خصومت، نا امنی، سردرگمی هویت و افسردگی پدیدار میشود.
در این میان زنان و دختران به دلیل نیاز بیشترشان به حمایتهای اجتماعی و شوک فرهنگی عمیقتری که به واسطه مواجه با نظام اجتماعی و اخلاقی جامعه میزبان تجربه میکنند، دچار فشارهای روانی شدیدتری خواهند شد.
منابع:
محمدی، بیوک؛ زندگی ایرانیان در کانادا: پژوهشی در زندگی واقعی ایرانیان در ونکور کانادا، ۱۳۸۰، تهران، واژه آرا.